42

من باشم و شعر و شب و لب خوانی ات باشد
هر جا نگاه ساده ی پنهانی ات باشد

یک چای با عطر تو و یک خنده از لبهات
در آن گلاب  تازه ی کاشانی ات باشد

برگشتی و حال قشنگ روز من برگشت
این رفتنت هم رفتن پایانی ات باشد!

دیگر به پای دل کمین کردن، قرارم نیست
آنجا که می خواهی شکار آنی ات باشد

پیش نگاهت، یوسفم از پیش عزت داشت
می خواهی اش که تا کجا زندانی ات باشد؟

هر شب به لبهایی که می بوسی قسم خوردی
دیگر دل من آخرین قربانی ات باشد

کاری نکن حالا، فقط قدری نگاهم کن
بگذار چشمم ساحل بارانی ات باشد


آرزو حاجی خانی
بی بازگرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد