به تار و پود وجودم، حریر عشق ِ گسسته ست
چقدر قلب من امشب، از این گلایه شکسته ست
دوباره فصل جنون زد به باغ های بهارم
فضای از تو سرودن چه شاعرانه و مست ست
هوای گریه نداری، پلنگ زاده ی وحشی؟!
ببین که حضرت ماه ات از آسمان تو خسته ست
چرا بهانه نباشی برای خلق من از عشق
نجیب زاده ی باران! نگو که دست تو بسته ست...
چه کارها که نکردی، عوض کنی، قَدَرت را
منم دلم به هوایت، به پای تو که نشسته ست
آرزو حاجی خانی
بی بازگرد