40

در سینه ام جز سوز و آهی نیست
تا سالها از تو نگاهی نیست

دارم تقلا می کنم اما
از من به تو انگار راهی نیست

وقتی جدایی بهتر است از مرگ،
اینکه بمانی اشتباهی نیست؟

دیگر فراموشش بکن، دیگر...،
وقتی که گاهی هست و گاهی نیست

یوسف! بمان در شهر خود، این بار
در قلب این آواره چاهی نیست

گفتی که عذر رفتنت، شرعی ست
در راه دل، اما، گناهی نیست

بوسیدنت داغ جهنم داشت
دل بستنت جز رو سیاهی نیست

خاموش شو، ای شمع! امشب هم،
از دود تو بر من پناهی نیست

در قصرهای آرزو مندی ت
زیبا نشو وقتی که شاهی نیست

آرزو حاجی خانی
بی بازگرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد