31

 قسم به پودر شدن، روی هر پک سیگار
به مسخ و تسخیرم با نفوس بی پندار

به خواب خشدارم در گلوی سردرگم
نفس نفس زده عطرت تمام شب انگار

قسم به زیبایی مثل بوسه ای بر لب
گذشتن از احساس و خطای ناهنجار

به هر چه زیبایی از نژاد تو رویید
به نطفه ی اشکم در ملامت و هشدار

تمام ساحت ِ قلبم شکسته از عادت
شکسته احساسم در جسارت اشعار

سراب کن تو نگاه مرا به خاموشی
به عشق ناجورت در هوای لاکردار

خراب کن همه دنیام را به تاریکی
شبیه یک جسد گیر کرده در آوار

 تفألی بزنم بر نقاب ِ دینداری ت
که دست از هیجانِ قیامتت بردار

به ماه کامل تو در فصول دل شدگی
به رسم تو در تو در کشاکش دیدار

و پای تقدیرم چون نشسته ام با تو
گذشته افکارم از شکایت و انکار

تو آرزویت را بند کرده ای به دلت
محیط دایره باشم، تو نقطه ی پرگار

 
آرزو حاجی خانی
بی بازگرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد