25


خوب من! این قدر هم از عشق خود پروا نکن
من خودم دلواپسم، دیگر اگر اما نکن

هر چه که مستی ست در هستی به هر جا، رفته ایم
بیش از این دیگر مرا بازیچه ی دنیا نکن

ناله و فریاد من، دیگر برایت آشناست
با سکوتت، قلب من را مرده از غمها نکن

حق کشی ها در دیار خود پرستان، عادت ست
خود پرستی، هر چه هستی، جان من! اینجا نکن

عهد و پیمان تو با عاشق کشی، دیرینه است
من گذشتم لااقل فردا و فردا ها،... نکن

 
آرزو حاجی خانی
بی بازگرد

نظرات 1 + ارسال نظر
آرزو یکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت 06:42

هر چه که مستی به هسنی بوده، هر جا رفته ایمع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد