21

نه وسوسه، نه حسرتی کجا شبی خطا کنم؟
نگاه ساده ی تو را به مهر آشنا کنم

نه حس شاعرانه ای غزل به باد می دهد
که از هجوم بی کسی، دل ِ تو را رها کنم

چه فکرها که کرده ام، همیشه شب به شب به تو
به شرم چشمهای تو، نگاه بی ریا کنم

بزن، بکِش، به خط و تار و هر چه رقص برگ و باد
ورق ورق ترانه را، بخوانمت، دعا کنم

تویی که خاطر من از بهانه هات رفته است
منی که از هوای تو به عشق، گریه ها کنم

تمام عشق و آرزو رسیده لب به لب به تو
ولی دلم نیامده شبیه تو جفا کنم

در این مسیر دل، اگر چه عاقل از همیشه ای
که عشق سر به راه را بخواه سوفیا کنم

آرزو حاجی خانی
بی بازگرد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد