8

حس من و نگاه تو،... از روز تخته نرد
حالا همان رسیده به دیوانگی، نبرد

در تو هوای شرجی فصل شمال بود
در من هوای خسته ی پاییزهای درد

از من به تو رسیده و از مهربانی ام...
از تو ولی رسیده به من اشکهای سرد

یادت نرفته قلب تو آغاز عشق شد
یادم نرفته با دل من هر چه کرد، کرد

حالا چقدر مانده که پایان/ بگیردم،
با گرمی اش اگر برسد دستهای مرد

آرزو حاجی خانی
23 بهمن 1402
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد