3


هر روز هم اگر شده از عشق دم بزن
حتی بگو خدای منی، لاف هم بزن

عادت نکن به غیر دلم عاشقی کنی
با من اگر چه زخمه ی غم می زنم،... بزن

با آن دلی که می بُری در انتهای راه
یک تیغ هم به گردن من، دست کم بزن

هر بار از نبود تو مغرور تر شدم
قدری هوای عاشقی ام را سرم بزن

از چشم های نرگس شیراز من بریز
در آن دلت که سوخته، باغ ارم بزن

پای شراب کهنه ی دل، ایستاده ام
لب را به عشق بازی هر بوسه نم بزن

کز کن درون پیله ی خود از گلایه هات
با من ولی بیا و جهان را به هم بزن

یک جا نشسته قهوه ی بی آرزوت را
هر جور دیگری که نشد را رقم بزن

باران نم نمی اگر از چشمهات ریخت
حتی بیا و بی کسی ام را قدم بزن...

آرزو حاجی خانی
1Dey 1401

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد