-
10*****
سهشنبه 4 دی 1403 21:16
از بوسه های خیس تو، دنیای منظره... رویای خالی از تو که باریده یکسره من دعوتت به عشق ، بدون بهانه و تو خنده های پسته ی آجیل شب چره امشب فضای ساکت شب شاعرانه ست با هر نگاه خیره ات از پشت پنجره مهتاب، خواب چشم مرا هم ربوده است هر چند خواب عشق تو، را نیست گستره با فکرها به یاد تو، دل را فشرده ام، چون بغض های بی رمق ام توی...
-
9*****
سهشنبه 4 دی 1403 21:15
همیشه بی خبر از تو، به هیچ می تابم تمام زندگی ام را درون گردابم غبار با تو نبودن، گرفته بغضم را سکوت وحشی نیزار توی مردابم ببار بر تن من ابرهای عالم را که خوب تر بدرخشد، نگاه مهتابم پر از هوای نفس کن مرا که بر دیوار، شکستگی ِ زنی توی دست یک قابم تمام شب به هوایت، غزل غزل اشکی... بریزم از ته چشمان سرخ و بی خوابم دوباره...
-
8*****
سهشنبه 4 دی 1403 21:14
دردم فقط این لحظه های بی قراری نیست دردم، برایت این همه چشم انتظاری نیست باران نم نم می زند در ساحل و دیگر آغوش را از گرمی ات، دریا کناری نیست این روزها باید کجای زندگی خوش بود وقتی همیشه آنکه خیلی دوست داری نیست باید به فکر زخمهای کهنه ات باشی باید بفهمی آخرش هم عشق، کاری نیست پاشیده مغزم پیش از این، روی نبودن هات......
-
7*****
سهشنبه 4 دی 1403 21:13
من باشم و شعر و شب و لب خوانی ات باشد هر جا نگاه ساده ی پنهانی ات باشد یک چای با عطر تو و یک خنده از لبهات در آن گلاب تازه ی کاشانی ات باشد برگشتی و حال قشنگ روز من برگشت این رفتنت هم رفتن پایانی ات باشد! دیگر به پای دل کمین کردن، قرارم نیست آنجا که می خواهی شکار آنی ات باشد پیش نگاهت، یوسفم از پیش عزت داشت می خواهی...
-
6*****
سهشنبه 4 دی 1403 21:12
دوباره بوسه و باران، شب ِ غزل خوانی ست به عشق بازی امشب، هوات مهمانی ست تو آرزوی دلم در هوای احساسی فضای از تو سرودن، هنوز بارانی ست به یاد دلهره ها با من و دل و بغضم که عشق، پای تو امشب، قرار پایانی ست اگر که می شد و می ماندی و دلم،... با تو،... شب و کناره ی دریا، اگر چه طوفانی ست نشد قدم بزنی، پا به پام ساحل را غروب...
-
5*****
سهشنبه 4 دی 1403 01:44
زخمه ی ساز مرا سوز تر از پیش نکن شورِ دلبستگی ام را به دلم ریش نکن بوسه ها داغ تر از شهد خدایی شده اند حال شیرین لبت را به لبم نیش نکن آنکه از پیش، به جرات به سپاهت می تاخت مات یک لحظه نگاه تو شده، کیش نکن عشق تو خاطره ی شاه نشینی دارد دم به دم دلهره ها را به دلم بیش نکن این قَدَر سنگ همه، یکسره به سینه نزن این قَدَر...
-
4****
سهشنبه 4 دی 1403 01:43
یک دره و طغیانی یک رود موسیقی پیچیده در آفرود اینجا هوای پلکها، ابری آنجا هوای بوسه، مه آلود... اینجا دلم از غصه ها، پرسوز آنجا اگر چه عشق_باران بود با آن همه خوبیِ دنیایت سیرش شدم از آرزوها زود از هر چه گفتم، باز هم رفتی آن لحظه که،... آن لحظه ی بدرود
-
3*****
سهشنبه 4 دی 1403 01:42
ای کاش این پرنده ی وحشی، در حبس آسمان تو باشد* در سینه اش اگر تب عشقی ست، آن عشق در امان تو باشد گفتی غزل_ترانه ی چشمت، شهر مرا به هم زده بانو شاید جفا و سرکشی ام از، بدمستی جهان تو باشد از یاد من نرفته که هستی، هر چند از نگاه تو مُردم شاید بهار زندگی ام هم، در تابع خزان تو باشد حرفی نگفته هم دلِ تنگی، عشق از غم سکوت...
-
2*****
سهشنبه 4 دی 1403 01:38
امشب از آن شبهاست که تنها شدم،... رفتی با چشم های تب زده، اغوا شدم، رفتی نم میزنم از بغضها، مازندرانت را طوفان زدی بر چشم من، دریا شدم، رفتی راه نگاهت را دلم گم کرده از باران حال و هوای عشق را، صحرا شدم، رفتی از سالهای بودنت، از عطر و پیراهن از بوسه ها که آخرش رسوا شدم، رفتی دست من از آن روز که دیدم تو را، گرم است...
-
1*****
یکشنبه 2 دی 1403 01:52
باز کم مانده تو را عاشقِ مدهوش کنم حس لبهای تو را خیس و غزل پوش کنم در هوای شب مستانگی و شور آور پیش پایت برسم گل بدهی بوش کنم هر قدم توی خیابان بزنم، باران را... هر چه را عشق تو آتش زده، خاموش کنم اولش لحن سلامم به تو، آدابی داشت عشق را کِی بلدم عین تو مخدوش کنم؟ پای عاشق شدنم، هر چه که مانده ست، بده جرعه ای از لبه ی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 16:39
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 16:39