10

سوز جدایی را هوای سرد می‌فهمید

این اشکها را خاطرات زرد می‌‌فهمید

 

حال زمستانی که با اندوه رد می‌شد...

حال بهارخسته‌ام را درد می‌‌فهمید

 

حتی کنارت هم نفهمیدی دلم تنگ است

 پایان هر روزِ مرا شبگرد می‌‌فهمید

 

احساس را آدم، درون سینه‌ی خودکشت

وقتی محبت را سگ ولگرد می‌‌فهمید

 

چشمان تو پایان تلخ ِدل سپردن را

وقتی مرا دیوانه‌ات می‌‌کرد، می‌فهمید!

 

در خانه‌ام بوی هوسهایت نمی‌پیچید

آن‌شب اگر تنهایی‌ام را مرد می‌فهمید!

 

 

 آرزو حاجی خانی

بی بازگرد

نظرات 1 + ارسال نظر
آرزو چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت 21:46

برای بیت اول،
قلبت اگر سوز هوای سرد می فهمید
حال مرا از برگهای زرد می فهمید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد