اشعار آرزو حاجی خانی (مجموعه غزل 3)

نام مجموعه: بی بازگرد

اشعار آرزو حاجی خانی (مجموعه غزل 3)

نام مجموعه: بی بازگرد

19*****

کم کم لبم از بوسه ها شد سرد، می فهمید
موهام را با روسری زرد می فهمید

حال زمستانی که با اندوه رد می‌شد...
حال بهارِ بی نفس را درد می‌‌فهمید

حتی کنارت هم نفهمیدی دلم تنگ است
 پایان هر روزِ مرا شبگرد می‌‌فهمید

احساس را آدم، درون سینه‌ی خودکشت
وقتی محبت را سگ ولگرد می‌‌فهمید

چشمان تو پایان تلخ ِدل سپردن را
وقتی مرا دیوانه‌ات می‌‌کرد، می‌فهمید!

تنهایی اش را زن، پس از عمری وفاداری
از ساختن هایش به پای مرد، می فهمید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد