ساییدنِ دریا به ساحل، دیدنی بود
هر حالی از لبهای مستت چیدنی بود
بعد از طلوع گرم، از طرز نگاهت
خورشید، از چشمان تو، تابیدنی بود
عشق از جهانِ چشم تو، آغاز می شد
حال مرا بی روی تو، پرسیدنی بود؟
هر بار که از کوچه های دل، گذشتی
بعدش نگاهم پشت سر باریدنی بود
این عشق را صد سال دنبالت دویدم
عطر تو از پیراهنم بوئیدنی بود
افسوس فصل آرزو ، از عشق، می ریخت
ای کاش پاییز دلم، روئیدنی بود...